- رادیو کودک
- قصه کودکانه
- مهدکودک های تهران
- مهدکودک در نیاوران
- مهدکودک در سعادت آباد
- مهدکودک در شهرک غرب
- مهدکودک در پاسداران
- مهدکودک در تهرانپارس
- مهدکودک در جردن
- مهدکودک در میرداماد
- مهدکودک در تهرانسر
- مهدکودک در قیطریه
- مهدکودک غرب تهران
- مهدکودک شرق تهران
- مهدکودک در اقدسیه
- مهدکودک در دولت
- مهدکودک در مرزداران
- مهدکودک در جنت آباد
- مهدکودک در یوسف آباد
- مهدکودک در شیخ بهایی
- مهدکودک در میدان شهدا
- مهدکودک در منظریه
- مهدکودک در اختیاریه و منظریه
- مهدکودک در بلوار کشاورز
- مهدکودک در خیابان امام خمینی
- مهدکودک های پونک و سردار جنگل
- مهدکودک در پیروزی، نیروی هوایی
- مهدکودک در شهر زیبا، سازمان آب
- مهدکودک در میرزای شیرازی
- مهدکودک در کرج، مهرشهر، منظریه
- مهدکودک در الهیه
- مهدکودک در شهران شمالی و جنوبی
- مهدکودک های میدان توحید، ستارخان
- مهدکودک در آیت اله کاشانی، سازمان برنامه
- مقالات لکنت زبان در کودکان
- لکنت زبان در کودکان ۲ و ۳ ساله
- لکنت زبان در کودکان ۴ و ۵ ساله
- لکنت زبان در کودکان ۶ و ۷ ساله
- لکنت زبان ناشی از ترس کودکان
- گفتار درمانی کودک ۲ ساله
- درمان لکنت زبان در طب سنتی
- گفتار درمانی کودک ۳ ساله
- گفتار درمانی کودک ۴ ساله
- گفتار درمانی کودک ۵ ساله
- هزینه گفتار درمانی
- بازی های گفتار درمانی
- گفتار درمانی آنلاین کودکان
- سن مناسب کودک برای گفتار درمانی
- متخصص گفتار درمانی کودکان در تهران
- موز و لکنت زبان
- روانشناس کودک
- آتلیه کودک در تهران
- مدرسه در نیاوران
- مشاوره تبلیغ مهدکودک
کم اول: دام دام دام.. بوم بوم بوم.. پت پت پت..
خرگوش کوچولو رفت خوابید. داشت خوابش می برد که یکهو همه جا لرزید: دام ... دام... دام...
خرگوش کوچولو چشم هایش را باز کرد. مادرش ! فیل رفته لب رودخانه آب بخورد. خرگوش کوچولو دوباره خوابید. کمی که گذشت...
کم اول: بفش قرمز سبز
مداد رنگی ها می خواستند بروند مدرسه. به جامدادی گفتند: می شود ما را ببری مدرسه؟ جامدادی گفت: ای به چشم! اما هم دیگر را هل ندهید. یکی یکی صدایتان می کنم، بپرید بالا.
جامدادی گفت: مداد سبز! مداد سبز فوری قِل خورد رفت جلو. پرید...
کم اول: گوشواره قرمزی
آقا گرگه پشت درخت قایم شده بود. سبد خانم داشت از بازار می آمد. نزدیک که شد، آقا گرگه یواش از پشت درخت گفت: سلام خانم قزی، گوشواره قرمزی..
سبد از ترس جیغ کشید و گفت: برو، من می دانم تو گرگی! نه گوشت دارم، نه خرگوش. من فقط...
کم اول: چُماله خانم
چُماله خانم یک دامن بود. چروک پروک افتاده بود گوشه ی کمد. چماله خانوم نوی نو بود. اما گم شده بود. هیچ کس پیدایش نمی کرد. دلش می خواست پیدا شود. صاف شود، اتو شود. پوشیده شود. برود مهمانی. یک روز داد زد: من اینجام! گوشه ی کمد، کمک...
کم اول: خرطومی که فیل نداشت
فیل کوچولو داشت بازی می کرد. تشنه اش شد. رفت لب رودخانه آب بخورد. خرطومش را کرد توی رودخانه. هر چی هورت کشید. هر چی میک زد، هیچی آب نیامد توی خرطومش. فهمید خرطومش گیر کرده! دست زد به خرطومش. دید یک سیب تویش گیر کرده. داد...
کم اول: من را می بافی؟
جوراب پشمی سوراخ شده بود. توش برف می رفت. از سرما می لرزید. رفت پیش میل بافتنی. هاپیشته عطسه کرد و گفت: از سرما یخ زدم. سوراخ من را می بافی؟
میل بافتنی گفت: باشه می بافم. اما پشم ندارم. جوراب پشمی رفت پیش آقا شتره و گفت: یه...
کم اول: آب کواک دانه کواک
پسر یک اردک خیرد. پسر می خواست به اردک حرف زدن یاد بدهد. یک کاسه آب آورد. آن را گذاشت جلوی اردک و گفت: آب! بگو آب!
اردکه نگفت آب. گفت: کواک!
پسر گفت: آااااااب!
اردکه یک قلپ آب خورد و گفت: کوااااااک!
پسر دانه آورد. دانه ها...
کم اول: گاو خلبان
یک گاو بود که می خواست خلبان بشود. وقتی دوستانش خبردار شدند، هواپیما می شویم.
آن وقت مگس ها جمع شدند و برای دوست شان یک هواپیما شدند. گاو هم کلاه خلبانی را روی سرش گذاشت و سوار هواپیما شد.
هواپیما پرواز کرد و به آسمان رفت. گاو...
کم اول: گاو و مورچه
یک روز، یک مورچه با یک گاو دوست شد. گاو گفت: حالا که با هم دوست شدیم، یک روز، تو به من غذا بده! یک روز هم من به تو غذا می دهم. مورچه قبول کرد. گاو گفت: غذای امروز با من. بعد هم رفت و یک سطل پر از غذا آورد. مورچه یک ذره خورد و...
کم اول: قطار رنگی رنگی
ما یک قابلمه ی قرمز داریم. امروز او ماشین من شد. سوارش شدم. از این سر اتاق تا آن سر اتاق رفتیم. با هیچی تصادف نکردیم.
یکدفعه صدای زینگ زینگ زنگ آمد. بچه ی طبقه بالائی بود. گفت: "من هم بازی؟"
گفتم: باشد. یک قابلمه ی زرد برایش...
کم اول: پُلِ آشتی
یک روز بچه قورباغه با مادرش دعوا کرد.
مامان قورباغه گفت: قهر، قهر، قهر! از جلوی چشمم دور شو!
بچه قورباغه از مادرش دور شد. خیلی دور شد. یک مرتبه، یک پُل پیدا کرد!
پل را برداشت و به خانه برد. بچه قورباغه می خواست با مادرش آشتی کند....
کم اول: دام دام دام.. بوم بوم بوم.. پت پت پت..
خرگوش کوچولو رفت خوابید. داشت خوابش می برد که یکهو همه جا لرزید: «دام ... دام... دام...»
خرگوش کوچولو چشم هایش را باز کرد. مادرش ! فیل رفته لب رودخانه آب بخورد.» خرگوش کوچولو دوباره خوابید. کمی که گذشت...
کم اول: گوشواره قرمزی
آقا گرگه پشت درخت قایم شده بود. سبد خانم داشت از بازار می آمد. نزدیک که شد، آقا گرگه یواش از پشت درخت گفت: «سلام خانم قزی، گوشواره قرمزی..»
سبد از ترس جیغ کشید و گفت: «برو، من می دانم تو گرگی! نه گوشت دارم، نه خرگوش. من فقط...