رادیو کودک

در این سرویس شما می توانید به دریایی از پادکست در زمینه های کودک، تغذیه، خانواده و سلامتی، داستان های صوتی، بازی های رایگان و ... دسترسی داشته باشید.

توضیحات بیشترتوضیحات کمتر
قصه-صوتی-کی-دلش-یک-توپ-قرمز-و-قشنگ-می-خواهد؟-با-صدای-مریم-نشیبا
شب بخیر کوچولو به نام خدا، خدای خوب و مهربونی که، خوب‌تر و مهربون‌تر از اون هیچکس نیست. همه‌ی شما گل‌های قشنگم که الان، حاضر و آماده کنار رادیوها نشستین، تا قصه‌ی امشبتونو بشنوین. منم بیشتر از این منتظرتون نمیزارم و یه قصه‌ی تازه و قشنگ رو براتون...
قصه-صوتی-ننه-موشی-و-دخترش-با-صدای-مریم-نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
شب بخیر کوچولو به نام خدای خوب و مهربون، غنچه های من شب شده! دیگه وقت خوابه! ماه هم اومده وسط آسمان نشسته؛ ستاره ها دورش جمع شدند. مادربزرگ هم اومده توی ایوون، بچه ها با خوشحالی دور تا دور مادربزرگ نشستن. مادربزرگ بازم میخواد قصه بگه، قصه‌ای از این...
قصه-صوتی-اتفاق-عجیب-با-صدای-مریم-نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
شب بخیر کوچولو به نام خدا، خدای بزرگ و مهربون. آرزو می‌کنم همیشه خوش و سلامت باشید و به خصوص تو این هوای سرد، سرما نخورده باشید. عزیزهای من بازم وقت، وقتِ قصه شد و وقت چی؟ آفرین وقت خواب! اما الان نه، بعد از اینکه قصه رو براتون گفتم؛شما بله، بگیرین...
قصه-صوتی-کی-اول-سلام-می-کنه؟-با-صدای-مریم-نشیبا
علی و ناصر و سعید سه دوست و همسایه ایی بودند که توی یک کوچه زندگی می کردند و همیشه با هم بازی می کردند. یک روز که سه دوست با هم برای خرید رفته بودن یک پسر هم سن خودشان توی مغازه دیدند. ناصر و علی و سعید منتظر شدند تا پسر جدید به آنها سلام کند و با...
قصه-صوتی-عیدی-مخصوص-با-صدای-مریم-نشیبا
مریم نشیبا (جدید)
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
علی کوچولو می دونست که روز اول عید قراره به خونه پدربزرگ و مادربزرگ بروند. مادر بزرگ بعد از ناهار ،علی و فاطمه و محسن که بچه های خاله و دایی بودند رو جمع کرد و سه هدیه به اونها داد. مادر بزرگ برای بچه ها کتاب داستان خریده بود. در این داستان که خانم...
قصه-صوتی-عروسک-با-صدای-مریم-نشیبا
مریم نشیبا (جدید)
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
گلناز خانم داستان ما خیلی دوست داشت که یک عروسک داشته باشد. و آرزوی خودش را به مادرش گفت. مادرگفت که تا فردا تو یک عروسک خواهی داشت اما باید تا فردا صبح صبر کنی. مادر ،شب برای دوختن عروسک بیدار ماند و فردا گلناز یک عروسک زیبای پارچه ایی داشت.این...
قصه-صوتی-خواب-مار-زنگی-با-صدای-مریم-نشیبا
مریم نشیبا (جدید)
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
زمستان داشت از راه می رسید و همه حیوانات داشتند برای زمستان آماده می شدند. بعضی ها به جاهای گرم می رفتند بعضی ها به لانه هاشون می رفتند بعضی ها هم به خواب زمستانی فرو می رفتند. بعضی ازحیوانات قبل از زمستان مهاجرت می کردند بعضی ها می خوابیدند و بعضی...
قصه-صوتی-پیراهن-گل-گلی-با-صدای-مریم-نشیبا
مریم نشیبا (جدید)
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
مادر بزرگ برای مریم کوچولو بک لباس گل گلی دوخت و شب عید اونو به مریم هدیه داد و مزیم از داشتن این هدیه بسیار خوشحال شد. در این برنامه خانم مریم نشیبا داستانی در مورد صله رحم و دید و بازدید و هدیه دادن بزرگترها به بچه ها در زمان عید داستان زیبایی را...
قصه-صوتی-عجیب-و-غریب-با-صدای-مریم-نشیبا
مریم نشیبا (جدید)
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
یک روز مداد قرمز تصمیم گرفت که نقاشی عجیب و غریبی با بقیه دوستانش بکشد و بعد یک آسمان قرمز کشید هر کدام از مدادها نقاشی های عجیب و غریب و منظره های خنده داری کشیده بودند . فردای آن روز مدادها با دیدن نقاشی خود حسابی تعجب کردند و هرکدام ار مدادها با...
نیوشا امروز از مهدکودک برگشته خسته و بهم ریخته ست از در خونه که میاد تو نه کیف و کتاب هاش دستش هست  و نه خبری از نرم نرمو داره مستقیم میره تو اتاق ش تا روی تخت ش دراز بکشه   اما نرم نرمو کجاست؟   نزدیک ظهر، وقتی مامان رفته بود مهد کودک  نیوشا انقدر...
قصه-صوتی-علی-کوچولو-و-بلبل-با-صدای-مریم-نشیبا
علی کوچولو یک شب قبل از خواب نقاشی کرد و خوابید. و یک خواب عجیب دید. صدای عجیبی شنیده شد. علی کوچولو از خانه بیرون آمد و به یک جنگل رسید. توی جنگل علی کوچولو برای شنیدن صدایی که شنیده بود به سراغ حیوانات رفت و از آنها خواست که آواز بخوانند تا صاحب...
قصه-صوتی-ساعتی-که-از-کار-افتاده-بود-با-صدای-مریم-نشیبا
پریسا کوچولو برای تعطیلات پیش مادر بزرگش آمده بود. مادربزرگ ساعت قدیمی و بزرگی داشت که مدتی بود به خوبی کار نمی کرد. یک روز پریسا از مادر بزرگ پرسید ساعت چنده؟ و مادر بزرگ به ساعت نگاه کرد و با تعجب دید ساعت هنوز دوازده ظهر است و بلند گفت فکر کنم...
قصه-صوتی-غذای-همسایه-با-صدای-مریم-نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
حمید و اشکان دو دوست وهمسایه بودند که بیشتر وقتشان را باهم به بازی و درس خواندن می گذراندند. یک روز مادر حمید به مادرش گفت که دست پخت مادر اشکان خیلی خوب است و اشکان هم به مادرش گفت که دست پخت مادر حمید خیلی خوب است و آخه بچه ها غذای مادر خود را خوب...
قصه-صوتی-آرزوی-فصل-پاییز-با-صدای-مریم-نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
پاییز آرزو داشت که یک روز فصل بهار را ببیند. فصل تابستون هم دوست داشت که زیبایی های فصل بهار را به پاییز نشان بدهد. تابستون به پاییز گفت تو فصل خواب کردن گل ها و گیاهان هستی و گل ها و درختان در زمان خواب ،خواب بهار را می بینند پس تو می توانی خیلی...
قصه-صوتی-آشتی-سروناز-و-سوسن-با-صدای-مریم-نشیبا
سوسن و سروناز دو دوست بودند که همیشه با هم بازی می کردند و نقاشی می کردند. یک روز که سوسن و سروناز با هم نقاشی می کشیدند. سوسن یک توپ آبی و حوض با سه تا ماهی قرمز کشید و وقتی نقاشی سروناز را دید که او هم یک توپ آبی و حوض با سه تا ماهی قرمز کشیده و...
قصه-صوتی-عید-واقعی-با-صدای-مریم-نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
توی جنگل قصه ما همه حیوانات خوشحال بودند، چون همه دور هم جمع می شدند و خوراکی می آوردند و با هم جشن می گرفتند. روزی که همه منتظر بهار بودند خانم گنجشکه پیش همه آمد و گفت که جیک جیکی گمشده و از شما می خوام که به من کمک کنید تا بتونم بچه ام را پیدا...
سارا خواهر نوزاد احمد است که تازه به دنیا آمده، احمد در تفکرات کودکی خود غوطه ور است و تصور می کند که با به دنیا آمدن خواهرش می تواند از ابتدایی ترین روزها با او ارتباط بگیرد. قبل از به دنیا آمدن سارا، خیلی خوشحال است ولی بلافاصله بعد از ورود او و...
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
در این صفحه شما می توانید به داستان صوتی بابا بزرگ نجار گوش دهید.
پگاه قصه گو
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
شما می توانید قصه صوتی خروس دانا را از این قسمت مشاهده کنید.

صفحه‌ها