رادیو کودک

در این سرویس شما می توانید به دریایی از پادکست در زمینه های کودک، تغذیه، خانواده و سلامتی، داستان های صوتی، بازی های رایگان و ... دسترسی داشته باشید.

توضیحات بیشترتوضیحات کمتر
قصه-صوتی-موشی-عجول-با-صدای-مریم-نشیبا
مریم نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
اون دور دورا خانم موشی و آقا موشه با هم زندگی می کردند. بچه خانم موشه و آقا موشه یه عادت بد داشت که توی حرف بقیه می پرید و نمی گذاشت کسی حرف بزنه. یک روز خانم خرگوشه به دیدن آنها آمد و می خواست با خانم موشه حرف بزنه که موش کوچولو دایما توی حرف های...
قصه-صوتی-آفتاب-و-مهتاب-زیبا-با-صدای-مریم-نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
خدای بزرگ و مهربان تازه زمین را آفریده بود و قرار بود همه روی زمین زندگی کنند. اما خونه به این بزرگی یک چراغ بزرگ هم لازم داشت، یک چراغ بزرگ مثل خورشید . زمین تا خورشید رو دید شروع کرد به چرخیدن که همه اطرافش روشن و تاریک بشه و شب و روز درست شد....
قصه-صوتی-آرزوی-چتر-با-صدای-مریم-نشیبا
مریم نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
توی یک کمد وسایل زیادی با هم زندگی می کردند. توی این کمد یک چتر هم بود. هر روز از داخل کمد لباس، کفش و یا وسیله ایی بیرون می رفت و دوباره شب به سر جای خودش برمی گشت وبرای دوستانش از دنیای بیرون تعریف می کرد. اما چتر همیشه داخل کمد می ماند و آرزو...
قصه-صوتی-مدرسه-جدید-دوست-های-جدید-با-صدای-مریم-نشیبا
خانواده علی کوچولو تازه خونشونو عوض کرده بودند و به همین خاطر باید مدرسه علی کوچولو هم عوض می شد. علی دوست نداشت خانه و مدرسه اش تغییر بکند و می ترسید که نتواند دوست پیدا کند. اما کم کم علی دوست های زیادی پیدا کرد. داستان" مدرسه جدید دوست های جدید"...
قصه-صوتی-موتور-کوچولو-با-صدای-مریم-نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
موتور کوچولو صبح زود بیدار شد و مثل همیشه راهی کوچه و خیابان ها شد. موتور کوچولو صدای قام قام درآورد و توی خیابان ها چرخید و به هر کس و هر چیزی که رسید قام قام کرد و گاز داد و همه را ترساند تا اینکه به یک چراغ قرمز رسید. داستان"موتور کوچولو" با...
قصه-صوتی-تصمیم-بهار-کوچولو-با-صدای-مریم-نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
دختر قصه ما اسمش بهار بود، بهار کوچولو دختر خوبی بود. اما یک روز توی فصل سرما با لباس کم بیرون رفت و سرما خورد بهار کوچولو دوست نداشت دکتر بره و دارو و شربت بخوره به همین خاطر همش غر می زد و می گفت من دوست ندارم دکتر برم. اما دکتر مهربان برای بهار...
قصه-صوتی-بشقاب-نق-نقوی-کوچولو-با-صدای-مریم-نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
یه آشپزخونه بود و یه بشقاب نق نقو که از صبح تا شب غر غر می کرد. قابلمه ایی بود که هر روز از صبح تا شب غذا می پخت و بشقاب کوچولو همش غر می زد. قابلمه که حوصله اش از نق زدن های بشقاب سر رفته بود، گفت اصلا به تو غذا نمی دم. داستان"بشقاب نق نقوی کوچولو...
قصه-صوتی-عروسک-تنها-با-صدای-مریم-نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
توی یک مغازه اسباب بازی فروشی عروسک های زیادی وجود داشت که هر روز با هم بازی می کردند. یک روز عروسکی جدید وارد مغازه شد .بقیه عروسک ها شروع کردند به مسخره کردن عروسک جدید چون عروسک جدید خیلی کوچک بود. یک روز پدری برای خرید عروسک به مغازه آمد اما......
قصه-صوتی-جایزه-علی-کوچولو-با-صدای-مریم-نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
مهدی و علی با هم برادر بودند و هر وقت از مدرسه و مهد کودک بر می گشتند با هم بازی می کردند. مهدی بزرگتر از علی بود و از مدرسه جایزه روز دانش آموز گرفته بود. چند روز بعد علی هم در روز عید غدیر جایزه گرفت. این برنامه روز عید سعید غدیر پخش شده است....
قصه-صوتی-عروسک-سخنگو-با-صدای-مریم-نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
یاسمن کوچولو دختر خوب و منظمی است که همه وسایلش را سر جای خودش می گذارد. یاسمن خانم کلی عروسک و اسباب بازی دارد. یاسمن کوچولو یکی از عروسک هایش که عروسک سخنگو نام داشت، را گوشه کمد گذاشته بود و با آن بازی نمی کرد و عروسک سخنگو خیلی ناراحت بود و...
قصه-صوتی-علی-کوچولو-و-سه-چرخه-قرمزش-با-صدای-مریم-نشیبا
علی کوچولو به تازگی صاحب سه چرخه ایی شده بود که عموش به تازگی براش سوغاتی آورده بود. دوستای علی وقتی سه چرخه اش را توی کوچه دیدند از او خواستند تا سه چرخه اش را به آنها بدهد تا آنها هم بتوانند بازی کنند. اما علی به هیچ کدام سه چرخه اش را نداد تا...
مهدکودک امید فردا تو شهرک غرب ایران زمین رو کسی میشناسه. من قراره پسرم رو اونجا ثبت نام کنم سلام دوستان من مهد کودک امید فردا تو ایران زمین رو رفتم حضوری بازدید کردم جای خیلی خوبی و تمیزی ه. حالا با توجه به شهریه ش کار خیلی خوبی کردن. مجموعه کاملی...
سلام من مینا مهدوی هستم دختری دارم تقریبا ۲ سالش هست و میخوام بفرستمش مهدکودک. ما سمت میدان کاج هستیم. من هرچی بررسی می کنم متوجه نمی شم کدوم مهدکودک مناسب هست. اگر کسی تجربه ای در مهدکودک داره لطفا با من تماس بگیره شماره تلفن من اینجا هست...
با عرض سلام و روش خوش خدمت مادر و پدرهای مهربان و جویای اوضاع فرزندانشون من ۲ سال هست که پسرم را در مهدکودک ای در سعادت آباد ثبت نام کردم. خیلی مهدکودک جذابی نبود. سال اول فوق العاده ولی سال دوم نه چندان. سال دوم برنامه هاشون همه پولی شد. دیگه چیزی...
با سلام خدمت مامان و باباهای عزیز ما از تبریز به تهران اومدیم و نیاز دارم یه مهدکودک خوب برای فرزندانم پیدا کنم. چند تا مهدکودک سمت شهرک غرب رو بررسی کردم، به آیشین، شادلین، قند عسل و همین مهدکودک راه سعادت رسیدم. اولین سوال اینکه راه رشد و راه...
قصه-صوتی-رنگین-کمان-چه-قشنگه-با-صدای-مریم-نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
موش کوچولو ایی توی جنگلی با پدر و مادرش زندگی می کرد .موش کوچولو با دوست هاش که خرس کوچولو و سنجاب کوچولو بودند بازی می کرد. یک روز بارانی بچه ها نتوانستند بیرون بروند و منتظر قطع شدن باران شدند. مادر موش کوچولو به او گفت که بعد از باران رنگین کمان...
قصه-صوتی-عروسک-های-مرجان-کوچولو-با-صدای-مریم-نشیبا
مرجان کوچولو چهار ساله بود و یک عالمه اسباب بازی داشت. مرجان کوچولو خواهر و برادر نداشت و خیلی دوست داشت یک همبازی داشته باشه. مرجان هر وقت حوصله اش سر می رفت از مادرش خواهش می کرد که به خانه خاله برای بازی با دخترش بروند. یک روز خاله به خانه آنها...
قصه-صوتی-رودخانه-زیبا-با-صدای-مریم-نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
توی جنگل زیبای قصه ما حیوانات با هم با خوبی و خوشی زندگی می کردند. این جنگل دریاچه ایی داشت که آب داخل آن هر روز کم و کمتر می شد و همین مسله همه را نگران کرده بود. دو قورباغه تصمیم گرفتند برای پیدا کردن دلیل کم آبی رودخانه به سرچشمه رودخانه بروند و...
قصه-صوتی-رنگ-و-وارنگ-با-صدای-مریم-نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
دهقانی توی گاری اش پر از پنبه بود ولی یکدفعه یک تکه از پنبه که به شکل آدمک بود از روی گاری افتاد. آدمک پنبه ایی دنبال گاری دوید، اما به گاری نرسید و از خستگی روی سنگی نشست. آدمک پنبه ایی موجود عجیبی را دید و از او پرسید تو چه جور حیوانی هستی؟ موجود...
قصه-صوتی-روپوش-مریم-کوچولو-با-صدای-مریم-نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
مریم کوچولو قرار بود به مدرسه برود ولی دل توی دلش نبود که مدرسه ها باز بشوند. مریم کوچولو چند روز مانده به مدرسه کیفش را چیده بود و آماده رفتن بود. مادر مریم قبل از شروع مدرسه او را صدازد و اندازه های او را گرفت و فردا صبحش، مانتو آبی خوشگلی آماده...

صفحه‌ها