شتر کوچولو و مادرش توی ظهر بیرون آمده بودند و شتر کوچولو سایه خودش را روی زمین دید تعجب کرد که دوتا کلاه بزرگ روی پشتش برای چیست.
شتر کوچولو دیگه خجالت می کشید که از خانه بیرون برود و حیوانات دیگر او را مسخره کنند. شتر کوچولو یک روز آرام و بی سرو صدا به جنگل رفت و به حیوانات دیگر مثل اسب و بز و گوسفند نگاه کرد و دید که آنخا کوهان ندارند.
داستان"ماجرای شتر کوچولو" با اجرای خانم مریم نشیبا در صداو سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است
این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.
افزودن دیدگاه جدید