قصه کودکانه نی نی ها و اجی مجی - قسمت اول

اتل متل عسل!

نی نی پسری، عسل می خواست. شیشه ی عسل کجا بود؟ توی کمد، اون بالا بالاها بود. نی نی پسری گفت: دلم می خواد که شیشه، پایین بیاد نمی شه! یک دفعه اجی مجی با یک کلاه کج کجی اومد و گفت: من اومدم. هر چی بخواهی بلدم. با این عصا، از اون بالا، عسل شیرین، میاد پایین! اجی مجی عصایش را تکان داد و گفت: اجی مجی، اجی مجی... اما چی شد؟ صدای ویز ویز آمد. از تو کمد زنبورهای کوچک و ریز ریز آمد. اتل متل اتل متل، آشپزخانه پر شده بود از چی؟ زنبورعسل. زنبورها پر کشیدند. اجی مجی را دیدند. دنبال او پریدند. اجی مجی چه کار کرد؟ یواشکی فرار کرد.

کلاهِ ماه!

نی نی دختری کلاه داشت. کلاهی مثل ماه داشت. کلاهه بافتنی بود. روی سر نی نی بود. نی نی دختری این وَر اون وَر رفت. نخ کلاه در رفت. نی نی دختری با غصه گفت: پاره شده کلاهم. کلاهِ مثل ماهم. اجی مجی با یک کلاه و عصای کج کجی آمد و گفت: من اومد. هر چه بخواهی بلدم. با این عصای صافم. کلاه تو رو می بافم. اجی مجی عصایش را تکان داد و گفت: اجی مجی، اجی مجی... اما چی شد؟ نخ کلاهه باز شد. کلاه، نخی دراز شد. اجی مجی چه کار کرد؟ یواشکی فرار کرد.

هو هو چی چی! هو هو چی چی!

نی نی پسری قطارش را آورد تا بازی کند. امّا قطار راه نرفت. ایستگاه به ایستگاه نرفت. نی نی پسری گفت: وای که چه غصه دارم. خراب شده قطارم! یک دفعه اجی مجی با یک کلاه کج کجی آمد و گفت: من اومد. هر چه بخواهی بلدم. با این عصا قطارت، راه می ره در کنارت. اجی مجی عصایش را تکان داد و گفت: اجی مجی، اجی مجی... اما چی شد؟ قطاره یک هزار پا شد. یواش یواش جابه جا شد. هزار تا کفش به پاش بود. هوهو چی چی صداش بود. هوهو و چی چی کرد و رفت. همچین و همچی کرد و رفت. نی نی پسری چی؟ بی قطار شد. دوباره غصه دار شد. اجی مجی چه کار کرد؟ یواشکی فرار کرد.

بالای بالا!

نی نی دختری، رو شاخه ها، بالای بالا. سیب های قرمز و بزرگ را دید. دستش به آن ها نرسید. نی نی دختری گفت: کاشکی درخت یواش یواش، کوتاه می شد قد و بالاش. درخت می شد قد خودم، سیب می چیدم، شاد می شدم. یک دفعه اجی مجی با یک کلاه کج کجی اومد و گفت: من اومدم. هر چی بخواهی بلدم. با یان عصا واه می کنم. آه می کنم. درختو کوتاه می کنم. اجی مجی عصایش را تکان داد و گفت: اجی مجی، اجی مجی... اما چی شد؟ درخت سیب بلند شد و بلند تر. بلندتر از هزار تا نی نی دختر. درخته چی شد حالا؟ مثل درخت غولا! شاخه ها و سیب ها پریدند بالا. اجی مجی چه کار کرد؟ یواشکی فرار کرد.