نم اول: کلاغه و کبکه
کلاغه رفت کوه. کوه پُر از برف بود. یک کبک روی برفها قدم می زد.
کبکه خیلی قشنگ راه می رفت. کلاغه خوشش آمد. به کبکه گفت: به من هم یاد می دهی مثل تو راه برم؟
کبکه گفت: آره! ولی باید هر کاری من می کنم تو هم بکنی!
کلاغه قبول کرد.
کبکه بپر بپر کرد. کلاغه هم بپر بپر کرد. کبکه لی له کرد. کلاغه هم لی له کرد. کبکه سرش را کرد زیر برف. کلاغه هم سرش را کرد زیر برف. کبکه سرش را از زیر برف درآورد و رفت سر کوه کلاغه ندید. وقتی از زیر برف ها بیرون آمد شب شده بود. کبکه هم رفته بود.
نم دوم: مارمولک کوچولو
مارمولک کوچولو دلش می خواست خیلی بزرگ شود. شروع کرد به خوردن.
پشه خورد. سوسک و ملخ خورد. پروانه خورد. کمی بزرگ شد. قورباغه و مار و خرچنگ خورد. باز هم بزرگتر شد.
گاومیش و فیل و زرافه خورد. بزرگتر و بزرگتر شد. قد یک دایناسور شد! رفت درخت های جنگل را هم خورد. آب دریا را قُلپ قُلپ خورد و سیر سیر شد. گرفت خوابید. وقتی بیدار شد. فهمید خواب دیده و هنوز یک مارمولک کوچولوست.
نم سوم: کجا بخوابم؟
شب خسته بود. خوابش می آمد. رفت رو کوه خوابید. کوه بلند بود افتاد پایین. رفت تو چاه خوابید. چاه تاریک بود. ترسید. رفت تو غار خوابید. غار کوچک بود. نصفش بیرون ماند. رفت تو رود خوابید خیس شد. ستاره ها او را دیدند. دلشان سوخت. گفتند: بیا این جا. بیا پیش ما. بعد دست او را گرفتند و بالا کشیدند. شب آن قدر خسته بود که وسط آسمان دراز کشید و خوابید. تا صبح آب از چک و چک چکید.
نم چهارم: بپر بالا!
لاک پشت داشت می رفت آن طرف آب.
قورباغه گفت: پام درد می کنه، سوارم می کنی ببری آن ور آب؟
لاک پشت گفت: بپر بالا!
ملخ گفت: منم بپرم بالا؟ بالم خیلی درد می کنه.
قورباغه گفت: بپر بالا!
ملخ پرید روی سر قورباغه نشست. لاک پشت یک الاغ دید. الاغ هم داشت می رفت آن طرف آب. لاک پشت به الاغه گفت: من لاکم درد می کند. سوارم می کنی ببری آن ور آب؟
الاغ گفت: عر عر.
لاک پشت سوار الاغه شد. همه با هم رفتند آن طرف آب.
افزودن دیدگاه جدید