قصه کودکانه نی نی ها و اجی مجی - قسمت سوم

اندازه ی اتاق!

نی نی پسری از پنجره بیرون را نگاه کرد. پیشی روی دیوار نشسته بود. نی نی پسری گفت: کاشکی من هم پیشی بودم. میومیو می کردم. می شد کنار پیشی ها روی دیوارها بگردم. یکدفعه اجی مجی با یک عصای کج کجی آمد و گفت: من اومدم. هر چه بخواهی بلدم. اجی مجی منم منم، زود تو رو پیشی می کنم. اجی مجی عصایش را تکان داد و گفت: اجی مجی، اجی مجی... اما چی شد؟ نی نی پسری، پلنگی چاق شد. اندازه ی اتاق شد. نی نی پسری خودش را دید و ترسید. اجی مجی چه کار کرد؟ یواشکی فرار کرد. پلنگه هم این وری شد، اون وری شد. دوباره نی نی پسری شد.

بالا نرفت رفت پایین!

نی نی دختری به آسمان نگاه کرد. سلام به ماه کرد. با خودش گفت: کاشکی می شد می پریدم. به آسمون می رسیدیم. چند تا ستاره می چیدم.

یکدفعه اجی مجی عصایش را تکان داد و گفت: اجی مجی، اجی مجی... اما چی شد؟ نی نی دختری از پله ها پایین رفت. به انباری زیرزمین رفت. از آسمان ها دور شد. مهمان موش کور شد. اجی مجی چه کار کرد؟ یواشکی فرار کرد. نی نی دختری از پله ها آمد بالا.

ژله پیچ پیچی!

نی نی پسری با آدم آهنی بازی می کرد، با خودش گفت: من نمی خوام نی نی باشم، کاش آدم آهنی باشم قوی باشم.

اجی مجی با یک عصای کج جی اومد و گفت: من اومدم، هرچه بخواهی بلدم. با این عصای من نی نی، زود می شه آدم آهنی.

اجی مجی عصایش را تکان داد و گفت: اجی مجی، اجی مجی... اما چی شد؟

نی نی پسری یک آدم پیچ پیچی شد.

هلهله شد. ولوله شد. دست ها و پاهاش ژله شد. کله و موهاش ژله شد. راه که می رفت یواش یواش. می لرزیدند دست و پاهاش.

اجی مجی چه کار کرد؟ یواشکی فرار کرد. نی نی دوباره کم کم شد سفت و صاف و محکم.

قیچ و قیچ و قیچ

نی نی دختری نقاشی می کرد. نوک مدادش تَرَق شکست. نی نی دختری با غصه نشست. گفت: کاش یک مدادتراش داشتم.

اجی مجی با یک عصای کج کجی آمد و گفت: من اومدم. هر چی بخواهی بلدم. با این عصا تراش می آد، خیریچ خیریچ صداش می آد.

اجی مجی عصایش را تکان داد و گفت: اجی مجی، اجی مجی...

اما چی شد؟ قیچی جای تراش اومد. قیچ و قیچ و قیچ صداش اومد. گفت: می دونین چی می کنم؟ موهارو قیچی می کنم.

بعدش چی شد؟ موهای نی نی قیچی شد. اجی مجی چه کار کرد؟ یواشکی فرار کرد. نی نی دختری یواش یواش بلند شدند همه ی موهاش.