پروانه پری
نی نی پسری توی اتاق خواب بود. پشه ویزوزی به اتاق خواب رفت و گفت: به به! الان او را نیش می زنم. پری شنید. شکل یک پروانه شد. پروانه پری شد و گفت: آهای ویزویزی که خیلی نازی، بیا برویم با هم به بازی! پشه ویزویزی خوش حال شد.
همراه پروانه پری از اتاق بیرون رفت. پرید و پرید.
از آنجا دور شد.
هاپ هاپ پری
نی نی پسری توی تُنگ، یک ماهی داشت. آن را کنار پنجره گذاشت.
پیشی پشمالو، ماهی را دید و گفت: به به! الان او را می برم. هام و هام می خورم.
پری شنید. شکل هاپو شد.
هاپ هاپ پری شد و گفت: واق و واق و واق از اینجا برو پیشی چاق! پیشی ترسید. دوید و دوید. از آنجا دور شد.
شب تاب پری
نی نی دختری گفت: وای بیرون چه قدر تاریک است! من می ترسم.
پری شنید. شکل کرم شب تاب شد. شب تاب پری شد و گفت: من کرمِ شب تابم. پشت پنجره تا صبح می تابم.
نی نی دختری خوش حال شد.
به شب تاب پری نگاه کرد و نگاه کرد و خواب رفت. به شهر مهتاب رفت.
گنجشک پری
نی نی دختری تنها بود. حوصله اش سر رفته بود. نه این طرف می رفت نه آن طرف. پری او را دید. شکل یک گنجشک شد. گنجشک پری شد. با نوکش تق تق به شیشه زد. پنجره را باز کرد. آمد توی اتاق.
گنجشک پری گفت: نی نی دختری! بدو بیا مرا بگیر!
نی نی دختری چهار دست و پا رفت جلو. گنجشک دور اتاق پرید، نی نی دختری دور اتاق تاتی تاتی کرد. هم این طرف رفت. هم آن طرف رفت.
گنجشک پری، نی نی دختری را دنبال کرد. او را خوش حال کرد.
افزودن دیدگاه جدید