شعر کودکانه صوتی

توضیحات بیشترتوضیحات کمتر

تب‌های اولیه

شعر کودکانه شاد
شعر کودک همیشه یکی از حیطه های آموزش غیرمستقیم برای کودکان بوده است. بسیاری از کودکان در محیط های مهدکودک و خانه شروع به خواندن شعرهایی می کنند که در محیط خانه پخش می شوند. برای این منظور شما می توانید به صفحه شعر کودکانه صوتی نیز مراجعه کنید و از...
شعر کودکانه "حسنی نگو بلا بگو" توی ده شلمرود، حسنی تک و تنها بود. حسنی نگو، بلا بگو، تنبل تنبلا بگو، موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه. نه فلفلی، نه قلقلی، نه مرغ زرد کاکلی، هیچکس باهاش رفیق نبود. تنها روی سه پایه، نشسته بود تو سایه. باباش...
شعر نوجوان برکه:     توی صحرا برکه ای  بی صدا خوابیده است  خوش به حالش شاید او  خواب دریا دیده است     خواب دریائی که شب  بی صداو ساده است  زیر نور آفتاب  روزها لم داده است    آسمان را روز و شب  در دلش جا می دهد  دست های نرم او  بوی دریا می دهد   ...
شعر کودک درباره بازی:     بچه خوب و مهربون همبازیشو هل نمیده هر چیزی که خودش داره فوری به دوستش هم میده
شعر کودک درباره پاییز:   پاییز اومد دوباره برگاشدن ستاره ستاره طلایی زرد وسرخ وحنایی آمد باد شبانه برگا را دانه دانه از شاخه ها جدا کرد توی هوا رها کرد  
شعر کودک درباره صبح:   صبح که میشه خروسم میزنه زیر آواز میگه دیگه بیدار شو کوچولو از خواب ناز از رختخواب در بیا خورشید خانوم بیداره زمین چه روشن شده از نور اون دوباره پاشو دیگه عزیزم پاشو با لب خندون سلام بکن به بابا به مادر مهربون  
شعر کودک درباره دکتر:   دکتر چه مهربونه درد منو میدونه زخم منو میبنده با شوخی و با خنده میگه مریض کوچولو کوچولو و موچولو برو بخواب تو خونه دوای تو همینه تا که بشی سلامت خوشحال و شاد و راحت  
شعر کودک درباره پلیس:     شبا که ما میخوابیم آقا پلیسه بیداره ما خواب خوش میبینیم اون دنبال شکاره آقا پلیس زرنگه با دزدا خوب میجنگه ما هم اونو دوست داریم بهش احترام میزاریم
سارا دختری ۴ ساله است او در شهر شیراز زندگی می کند مادر او معلم مدرسه است بخاطر همین سارا صبح زود همراه مادرش به مهدکودک می رود  و پس از تعطیلی مدرسه مادر سارا میره مهد کودک دنبالش و اون ها با هم به خونه بر می گردن وقتی به خونه می رسن مامان سارا بعد...
شعر کودک شب و ستاره:  شب اومد و ستاره رو آسمون نشسته نه یك ، نه ده ، نه صدتا هزار هزار تا دسته ستاره توی شبها چراغ آسمونه مثل گل و بنفشه تو باغ آسمونه یك كمی این طرفتر ماه قشنگ و زیباست دلش گرفته امشب برای اینكه تنهاست شاعر : علی اصغر نصرتی
شعر کودک دریاچه آبی: دریاچه آبی رنگه توش ماهی و نهنگه ماهی رو موج می شینه نهنگ اونو می بینه می گه نهنگ پرزور یه وقت نری راه دور شب که بشه، جای شام می خورمت هام و هام ماهیه از روموجا می پره توی دریا زودی شناکنون می ره به یک جای دور دور آخ که بازم جا...
  پدر بزرگ خوبم همیشه مهربونه وقتی كه پیشم باشه برام كتاب می خونه مادر بزرگ نازم خیلی برام عزیزه هرچی غذا می پزه خوشمزه و لذیذه وقتی با اونها باشم غصه و غم ندارم دنیا برام قشنگه هیچ چیزی كم ندارم. شاعر : جواد محقّق