کرم خاکی کوچکی بود به نام بوبو. کرم خاکی داستان ما یک دوست خیلی خوب داشت.
گل آفتابگردان، دوست خوب بوبو بود. آنها هر دو خورشید را خیلی دوست داشتند و هر وقت خورشید توی آسمان بود هر دو آفتاب می گرفتند. یک روز که کرم خاکی خواب بود قطره ایی آب روی سرش ریخت و به هوای اینکه بارون می بارد با خوشحالی از خاک بیرون آمد.
داستان"وقتی که پاییز اومد" با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.
این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.
افزودن دیدگاه جدید