شب بخیر کوچولو
شب بخیر کوچولوهای دلبندم به نام خدا، خدایِ مهربون؛
امیدوارم که حالتون خوب باشه؛ خوب بریم سر وقت قصهمون که اسمش هست:« نمیخوام دوست ندارم»
مینا خانم ناز و خوشگل ما، دختر خیلی خوبیه اما، مینا خیلی بد غذاست، بد غذا یعنی چی؟ بعد غذا یعنی هر غذایی رو نمیخوره؛ همه غذاها رو دوست نداره، از غذاها ایراد میگیره، میگه:« این غذا چرا هویج داره من نمیخوام، این یکی چرا پیاز داره، من نمیخوام این غذا چون گوشت داره من نمیخوام.»
خلاصه مامان مینا هر غذایی رو که میپزه و برای شام و ناهار آماده میکنه، مینا با علاقه اونو نمیخوره.
هرچی مامانش میگه:« این برای بدنت لازمه.»
اما مینا این حرفا رو گوش نمیده فقط چیزایی که دوست داره میخوره.
حتی وقتی جایی دعوت میشن، بازم هر غذایی رو نمیخوره.
تا اینکه، یه روز که مشغول بازی بود، دلش درد گرفت؛
دستشو گذاشت روی دلش و گریه کنان رفت سمت مادر:« مامان مامان دلم درد میکنه.» مادر که نگران شده بود فورا مینا رو رسوند به مطب دکتر؛
دکتر اول مینا رو معاینه کرد و گفت:« خب دخترم بگو ببینم امروز چی خوردی؟»
مینا کمی فکر کرد و گفت:« یه خورده صبحانه خوردم با یه بسته چیپس.»
دکتر لبخندی زد و گفت:« شما روزی چندتا لیوان شیر میخوری؟»
مینا گفت:« من اصلاً شیر دوست ندارم.»
خانم دکتر گفت:« تخم مرغ چی؟»
مینا اخمی کرد و گفت:« وای نه دوست ندارم نمیخوام.»
خانم دکتر گفت:« میوه و سبزی چی؟»
مینا گفت:« مامانم برام میذاره؛ اما، اما من زیاد نمیخورم.»
مادر به دکتر گفت:« خانم دکتر مینا همهی غذاها رو نمیخوره، خیلی بهانه میگیره، میگه دوست نداره دوست نداره.»
خانم دکتر گفت:« مینا جان وقتی که چیزایی که مادر برات درست میکنه رو نمیخوری یا به حرف مادر گوش نمیدی و فقط هله هوله میخوری؛
خب نتیجهاش اینه دیگه، همینطور لاغر و ضعیف میمونی. کسی هم که بدنش ضعیف باشه، میکروبها زودتر میان سراغش و زودتر هم مریض میشه؛ مثل الان که دلت درد گرفته. تو بازم دوست داری مریض بشی و آمپول بزنی یا داروهای بدمزه بخوری؟»
مینا گفت:« نه خانم دکتر دوست ندارم»
خانم دکتر گفت:« پس باید به حرف مامان گوش بدی و چیزایی که برات مفیده رو بخوری و هی نگی من نمیخوام من نمیخوام.»
مینا که هنوز دلش درد میکرد لبخندی زد و گفت:« یعنی الان میکروبها توی دل منن؟»
خانم دکتر گفت:« اگه داروهات رو به موقع بخوری و غذاهایی که مامان درست میکنه، که میدونمم خیلی خوشمزه است، رو بخوری و هله هوله خوردنت رو کم کنی، بهت قول میدم میکروبها زود زود از دلت برن و دیگه هم پیداشون نشه.»
مینا لبخندی زد و همراه مادر از مطب دکتر اومدن بیرون.
بله بچههای من، مینای گل ما الحمدالله حالش خوبه و قولهم داده از این به بعد همه چی بخوره، مامانش براش سوپهای خوشمزه میپزه، همه چی هم توش میریزه؛ من جمله هویج.
افسون گل ما هم باید همه چی بخوره، چون ممکنه، یعنی این مربوط میشه به همه بچههایی که غذا نمیخورند؛
اونوقت زود زود خدایی نکرده مریض میشن، هی باید برن پیش دکتر.
پس همه چی بخورین تا خوشگلتر بشین، تپل مپل بشین و دیگه دیگه وقتی هم میخورین جای منم یه قاشق میل بکنین، باشه؟ نوش جونتون، گوارای وجودتون.
گنجشک لالا، سنجاب لالا، آمد دوباره، مهتاب لالا، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی
گل زود خوابید، مثلِ همیشه، قورباغه ساکت، خوابیده بیشه؛ گل زود خوابید، مثلِ همیشه، قورباغه ساکت، خوابیده بیشه؛ لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی
جنگل لا لالا، برکه لا لالا، شب بر همه خوش، تا صبح فردا، شب بر همه خوش، تا صبح فردا، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی.
افزودن دیدگاه جدید