قصه صوتی سوغاتی با صدای مریم نشیبا

مریم نشیبا
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
قصه-صوتی-سوغاتی-با-صدای-مریم-نشیبا

شب بخیر کوچولو

به نام خدای خوب و بزرگ و مهربون؛ آرزو میکنم، هرجا که هستین حالتون خوب باشه، احوالتون خوب باشه و آماده باشین که برنامه خودتونو بشنوین.

از همه مهمتر دندون‌های قشنگتونو مسواک زدین دیگه نه؟! آفرین.

یه سوال ببینم تا حالا شده برین مسافرت؟ حتماً رفتین، اگه مسافرت رفته باشین می‌دونین که یه هر شهری یه سوغاتی داره، از اونجا سوغاتی میارین؟! قربون سوغاتی‌های شما.

امشبم تو قصه‌ی ما یه مسافر میاد، یه مسافر مهربون، یه عالمه سوغاتی میاره؛ دوست دارین بدونین این سوغاتیا چیه؟

اصلا دوست دارین شما هم سوغاتی بدین؟ خوب اگه هست به قصه امشب گوش بدین که اسمشم هست «سوغاتی».

اون دور دور‌ها، اونور جنگل‌های بزرگ، پشت کوه‌های بلند یه مسافر منتظر نشسته بود؛اون مسافر ننه سرمای مهربون بود.

ننه سرما منتظر نشسته بود تا زمستون از راه برسه و اون بتونه به شهر بیاد، تا اینکه یه روز ابر سفید بزرگ توی آسمون گشت می‌زد و نگهبانی می‌داد، ننه سرما رو دید؛ پیش اون رفت و پرسید:« چرا اینجا نشستی؟»

ننه سرما گفت:« منتظر زمستونم اگه بیاد، منم دیگه منتظر نمی‌مونم.» ابر گفت:« هرجا باشه الان دیگه پیداش میشه.»

درست گفت، زمستون خیلی زود رسید و با ننه سرما سلام علیکی کرد.

ابر سفید پایین اومد و گفت:« خوب اگه حاضرین بریم که دلم برای یک مسافرت قشنگ خیلی تنگ شده.»

ننه سرما و زمستون سوار ابر شدن؛ ابر به شکل یک کشتی در اومد و توی دریای بزرگ آسمون حرکت کرد.

آسمون درست مثل دریا آبی بود؛ ابر یک کشتی بزرگ و سفید با دو تا مسافر مهربون. ابر رفت و رفت و رفت تا اینکه بالاخره به شهر رسید.

کشتی ابر ایستاد؛ ابر گفت:« دیگه رسیدیم، ننه سرما از اون بالا به شهر نگاه کن» بله، ننه سرما هم نگاه کرد.

هوا داشت، یواش یواش تاریک می‌شد. چراغای شهر یکی یکی روشن می‌شدن؛ ننه سرما از روشن شدن چراغ‌ها خوشحال می‌شد و لذت می‌برد.

چراغ‌های شهر مثل ستاره‌های آسمون چشمک می‌زدن. ننه سرما به زمستون گفت:« راستی برای مردم شهر سوغاتی آوردم، میای کمکم کنی تا سوغاتی‌ها رو بدیم؟»

زمستون گفت:« دستتون درد نکنه ننه سرما، باشه همین الان میام کمک.» ابر گفت:« منم کمک می‌کنم»

ننه سرما آروم درِ کیسه‌اش رو باز کرد؛ ابر روی شهر حرکت کرد؛ ننه سرما و زمستون دستاشونو توی کیسه می‌کردن و سوغاتی‌های سفید و قشنگ شونو روی شهر می‌ریختن.

اون شب تا صبح، ابر و ننه سرما و زمستون زحمت کشیدن؛

دیگه هوا داشت روشن می‌شد که ننه سرما و زمستون و ابر از خستگی خوابشون برد.

صبح که شد، وقتی مردم شهر چشماشونو باز کردن، همه جا پر از سوغاتی بود.

سوغاتی سفید برف، بچه‌ها خیلی خوشحال شدن، شال و کلاه و دستکش و برداشتن و برای برف بازی آماده شدن؛

بزرگترا بچه‌ها، خدای مهربون و برای این همه نعمت شکر می‌کردن.

بچه‌ها حسابی مشغول بازی شده بودن، گوله‌های برف رو به این طرف و اون طرف پرتاب می‌کردن؛ از ته دل هم می‌خندیدن.

ننه سرما از صدای خنده بچه‌ها بیدار شد، از اون بالا بالاها از لابه‌لای ابرها به پایین نگاه کرد، وقتی آدم برفی‌های قشنگو دید، وقتی شادی و بازی بچه‌ها رو دید، حسابی شاد شد؛ حسابی خندید.

زمستونم بیدار شد؛ اونم خندید، اونم شاد شد؛ ابرهم بالاخره از سر و صدای بچه‌ها و زمستون و ننه سرما بیدار شد، خمیازه‌ای کشید و یه تکون دیگه‌ای به خودش داد و یه مشت دیگه سوغاتی برای بچه‌ها ریخت.

بچه‌ها خیلی خوشحال بودن، سرشونو بالا گرفتن و خدای مهربون رو بخاطر این همه نعمت شکر کردن؛

و بالاخره وقتی از بازی خسته شدن، به خونه‌هاشون رفتن تا یه آش گرم و خوشمزه بخورن و توی یه رختخواب گرم بخوابن.

بچه‌ها توی این هوای سردِ زمستونی، خوردن یه آش گرم و خوشمزه خیلی مزه داره.

خوب با برف میونتون چطوره؟ با سرما؟ با زمستون؟ از همه مهمتر با آش بچه‌ها آش گرم و خوشمزه میونتون چطوره؟ عالیه! نوش جونتون، گوارای وجودتون.

بله خوب، قصه‌مونم تموم شد. امیدواریم که قشنگ برف بازی کردین، آدم برفی درست کردین، جای دماغ آدم برفی چی می‌ذارین بچه‌ها؟ ها؟ یه هویج باریکلا!

جای چشماش چی؟ اوهوم دوتا زیتون یا دوتا زغال کوچولو باریکلا؛

شال گردن هم که یادتون نمیره و کلاه که یه وقت سرما نخوره آدم برفیتون.

قربون شما و آدم برفی درست کردنتون؛ زنده باشید و پیوسته خوشحال و خندون.

گنجشک لالا، سنجاب لالا، آمد دوباره، مهتاب لالا، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی

گل زود خوابید، مثلِ همیشه، قورباغه ساکت، خوابیده بیشه؛ گل زود خوابید، مثلِ همیشه، قورباغه ساکت، خوابیده بیشه؛ لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی

جنگل لا لالا، برکه لا لالا، شب بر همه خوش، تا صبح فردا، شب بر همه خوش، تا صبح فردا، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی، لالا لالایی.

نمایش بازخورد های بیشتر

افزودن دیدگاه جدید

کاربر گرامی شماره تماس، ایمیل شما به هیچ عنوان روی وب سایت رادیوکودک نمایش داده نخواهد شد. اگر می خواهید نام شما نیز بصورت عمومی نمایش داده نشود از عبارت "ناشناس" استفاده نمائید. برای مشاهده بازخوردهای بیشتر در این قسمت کلیک کنید.