گنجشکی در لانه اش نشسته بود و آسمان را تماشا می کرد.
روزی از روزها گنجشکی توی لانه اش نشسته بود و داشت آسمان را تماشا می کرد. آقا گنجشکه آرزو داشت که یک قبا داشته باشد تا در سرمای زمستان آن را بپوشد. ناگهان باد هو کشید و پنبه دانه ای را انداخت توی لانه گنجشک ...
برای گوش دادن و دانلود این قصه صوتی روی موبایل، تب لت و لپ تاپ بایستی اشتراک ماهیانه تهیه فرمائید.
افزودن دیدگاه جدید