یه شب که من خوابیدم خواب عجیبی دیدم
خواب می دیدم یه مورچه ام
یه مورچه سیاهم
کوچولو ریزه میزه یه خورده قد کوتاهم
خواب می دیدم بار می برم
دونه به انبار می برم
همراه چند تا مورچه رد شدم از یه کوچه
اون کوچه خیلی تنگ بود
میون راه یه سنگ بود
جلوی پامو ندیدم از رو سنگه پریدم
خوردم زمین و پرت شدم
از خواب ناز بیدار شدم
دیدم که مورچه نیستم میون کوچه نیستم
یه بچه باهوشم
شیطون و بازیگوشم
افزودن دیدگاه جدید