دکتر زئوس

توضیحات بیشترتوضیحات کمتر
فکرش-را-بکن-این-چیزها-را-در-خیابان-مالبری-دیدم
کتاب «فکرش را بکن این چیزها را در خیابان مالبری دیدم» داستان پسری به نام مارکو است که در راه بازگشت از مدرسه توصیه‌ پدر فکرش را مشغول کرده است. پدرش به او گفته است: «چشم‌هایت را باز کن و هرچه را که می‌توانی ببینی خوب ببین.» اما وفتی مارکو به او می‌...