شعر نوجوان باران:
آمدی از کوچه های خیس ابر
آسمان طوفانی و دل گیر شد
شد فراری با حضورت آفتاب
شهر ما خوشحال و غافلگیر شد
پاک و زیبائی که می باری به خاک
ساده ای و نرمی و بی ادعا
بر گل و برگ درخت و کوهسار
می زنی تو بوسه های بی صدا
می رسی وقتی تو در فصل بهار
با نسیم ات توی خوابم می کنی
زیر باران نگاه آبی ات
از خجالت خیس آبم می کنی
شاعر: رضا مرادی
افزودن دیدگاه جدید