هیزم شکن فقیری با همسر، مادر و پدرش در خانه ای روستایی کنار جنگل زندگی می کردند. او سال ها در آرزوی فرزندی بسر می برد و مادر پیرش هم نابینا بود. روزی که او در جنگل قوشی را در حال شکار مرد کوچکی می بیند.
او یک پری بود که سعی می کرد خود را از چشمان قوش پنهان کند و زیر درختی برود.مرد هیزم شکن قوش را فراری می دهد و پری هم به پاس قدردانی، برآورده شدن تنها یک آرزو را به او هدیه می دهد. فقط یک آرزو!
در یک آن او به همه آرزوهایش فکرمی کند، غذاهایی که دوست دارد، جاهایی که دوست دارد ببیند و.... او به یاد خانواده اش که در کلبه ای سرد با شکم گرسنه چشم به راه او هستند، می افتد. افراد خانواده هم هر کدام آرزوی خود را به او یادآوری می کنند. زن آرزوی داشتن فرزندی شاد و سالم را دارد، مادر شفای چشمانش و دیدن جنگل سبز، غروب طلایی خورشید و چهره پسرش را آرزو می کند و پدرهم آرزوی طلا دارد تا خانواده از چشیدن طعم تلخ گرسنگی و یخ زدن از سرما نجات پیدا کند. کار دشوار می شود! درخواست این همه آرزو در برابر برآورده شدن تنها یک آرزو !.او چه باید بکند؟ فکرمی کند و فکرمی کند، و سرانجام او آرزو می کند که "مادرش بتواند نوزادشان را که در گهواره ای طلایی خوابیده ببیند".
اثرافزون بر سرگرم کننده بودن دو نکته را هم به کودکان یادآوری می کند: که باید با دقت و فکر و سنجیده تصمیم گرفت و سخن گفت و دیگر اینکه نباید تنها به فکر خود بود بلکه باید به یاد دیگران هم بود.
منبع کتاب هدیه پری وب سایت کتابک است. برای دریافت اطلاعات بیشتر می توانید به این وب سایت بی نظیر رجوع کنید.
افزودن دیدگاه جدید