پیغام خطا

  • Notice: Undefined offset: 6 در magazine_preprocess_page()‎ (خط ۱۳۲ از ‎/home/admin/domains/radiokodak.com/public_html/sites/all/themes/magazine/template.php).
  • Notice: Undefined property: stdClass::$field_redirect در magazine_preprocess_page()‎ (خط ۱۵۰ از ‎/home/admin/domains/radiokodak.com/public_html/sites/all/themes/magazine/template.php).
  • Notice: Trying to access array offset on value of type null در magazine_preprocess_page()‎ (خط ۱۵۰ از ‎/home/admin/domains/radiokodak.com/public_html/sites/all/themes/magazine/template.php).
  • Notice: Trying to access array offset on value of type null در magazine_preprocess_page()‎ (خط ۱۵۰ از ‎/home/admin/domains/radiokodak.com/public_html/sites/all/themes/magazine/template.php).
  • Notice: Trying to access array offset on value of type null در magazine_preprocess_page()‎ (خط ۱۵۰ از ‎/home/admin/domains/radiokodak.com/public_html/sites/all/themes/magazine/template.php).

رادیو کودک

در این سرویس شما می توانید به دریایی از پادکست در زمینه های کودک، تغذیه، خانواده و سلامتی، داستان های صوتی، بازی های رایگان و ... دسترسی داشته باشید.

توضیحات بیشترتوضیحات کمتر

تب‌های اولیه

در این صفحه شما می توانید قصه صوتی خاله خرسه و بزغاله را گوش کنید.
شما می توانید قصه صوتی می می نی پشت پرده یه سکه پیدا کرده را از این صفحه گوش کنید.
شما می توانید به داستان صوتی درسی که خرگوش کوچولو گرفت در این صفحه گوش دهید. در این داستان خرگوش تصمیم می گیرد به درخت تاپ ی وصل کند، در این حین پرنده شانه به سر به او می گوید که درخت هم موجودی زنده است و شاخه های آن مثل موهای درخت هستند، اگر خرگوش...
شما می توانید در این صفحه به داستان صوتی شربت دونه دونه گوش کنید.
شما در این صفحه می توانید قصه صوتی کودکانه کتاب داستان را گوش کنید. ما خوشحال می شویم اگر چند خطی برای ما از داستان صوتی ای که گوش کردید بنویسید.
شما در این صفحه می توانید قصه صوتی کودکانه آزاده و خط کش جادویی را گوش کنید. ما خوشحال می شویم اگر چند خطی برای ما از داستان صوتی ای که گوش کردید بنویسید.
شما در این صفحه می توانید قصه صوتی کودکانه بی‌بی گلاب را گوش کنید. ما خوشحال می شویم اگر چند خطی برای ما از داستان صوتی ای که گوش کردید بنویسید.
شما در این صفحه می توانید قصه صوتی کودکانه تامس‌ و‌ دانیل‌ و‌ کمک‌ به‌ خانواده را گوش کنید. ما خوشحال می شویم اگر چند خطی برای ما از داستان صوتی ای که گوش کردید بنویسید.
شما در این صفحه می توانید داستان صوتی هندوانه شفابخش را گوش کنید. ما خوشحال می شویم اگر چند خطی برای ما از داستان صوتی ای که گوش کردید بنویسید.
در این داستان صوتی دختری به اسم سارا همراه عروسک خودش به اسم گلدونه با مادر و پدرش رفتن باغ وحش که در در این حین عروسک خودش رو توی باغ وحش جا می گذارد و گلدونه با یک ببر در باغ وحش گشت و گذاری می کند که در قالب این گشت و گذار اطلاعاتی از زندگی...
یک روزی شاه عباس لباس مردم عادی را می پوشاد و در مسیر به یک پیرمرد چوپان بر می خورد، پیرمرد دختر باهوشی داشته که در مسیر این داستان شاه عباس عاشق او می شود.
پیرمردی در این داستان مزرعه ای داشته که هر روز در اون مزرعه می دیده که مقداری از بوته هایی که کاشته همگی کنده و خراب شده اند، بعد از چند روز که از بررسی می کند می بیند لاک پشتی بزرگ به مرزعه او می آید و از محصولات مزرعه او استفاده می کند. پیرمرد لاک...
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
توی زمانهای خیلی دور و توی یک بیشه زاری که خیلی قشنگ بود و سرسبز یک آهویی با یک کلاغ ، موش و لاک پشت زندگی می کردند . اونها خیلی باهم دوست بودند خیلی باهم صمیمی بودند و همیشه هر مشکلی براشون پیش می اومد همه شون به همدیگه کمک می کردند . یک روزی کلاغ...
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود . خیلی خیلی سالهای پیش توی یک مزرعه ای کوچیک یک مادری با ۱۲ تا پسر خودش زندگی می کرد . بچه ها این پسرها خیلی پر انرژی بودند بیشتر وقتها از درختها بالا میرفتند  ، از شاخه ها شون می افتادند...
یک روز از رو زهای آخر پاییز بود که آقا فیله پیش خیاط جنگل رفت و گفت : دیگه زمستون نزدیکه و هوا هم داره سرد میشه برام یک لباس گرم بدوز . خیاط گفت : اقا فیله این هیکل بزرگ که تو داری به یک لباس خیلی بزرگ نیاز داری که لباس شما دست کم یک سال طول میکشه...
یک دختر بود که توی یک روستا همراه با پدر و مادرش زندگی می کردند . مادر اون دختر به دلیل بیماری که داشت مجبور بود بره به شهر تا مداوا بشه اما توی اون سفر پدر و دختر همراه با مادرش نرفتند . دایی اون دختر با مادرش رفت . همه روستا پشت واسه اونا حرف در...
در زمانهای های خیلی خیلی قدیم ، توی دهکده ای که نه خیلی دور بود و خیلی نزدیک پادشاهی زندگی می کرد که سه تا دختر داشت . یک روز رو کرد به سه تا دختر هاش و پرسید : ببینم بنظر شما این رویه است که آستر رو نگه میداره یا آستره که رویه رو نگه میداره ؟ دختر...

صفحه‌ها