قصه کودکانه نی نی غوله

توضیحات بیشترتوضیحات کمتر

تب‌های اولیه

قصه-کودکانه-نی-نی-غوله
عسل بابا غوله چند تا زنبور دید. زبانش را دور دهنش چرخاند و گفت: به به عسل! بابا غوله با نی نی غوله دنبال زنبورها رفتند تا لانه شان را پیدا کردند. بابا غوله به نی نی غوله گفت: بشین تا برایت عسل بیارم. بابا غوله خواست عسل بردارد. زنبورها دنبالش...
قصه-کودکانه-نی-نی-غوله
عسل بابا غوله چند تا زنبور دید. زبانش را دور دهنش چرخاند و گفت: به به عسل! بابا غوله با نی نی غوله دنبال زنبورها رفتند تا لانه شان را پیدا کردند. بابا غوله به نی نی غوله گفت: بشین تا برایت عسل بیارم. بابا غوله خواست عسل بردارد. زنبورها دنبالش...
قصه-کودکانه-نی-نی-غوله
تیپ تاپ تیپ تاپ نی نی غوله گفت: من گرسنه ام. مامان غوله یک تخم مرغ گنده آورد. آن را شکست: تَرَق. یکهو یک جوجه ی گُنده از توی تخم بیرون افتاد: تالاپ. جوجه نوکش را باز کرد. دنبال نی نی غوله دوید و گفت: مامان، مامان. نی نی غوله داد زد: کمک، کمک! بابا...