داستان های کودکانه شاهنامه

کتاب های ادبیات پیشین ایران کتاب هایی سراسر آموزنده و چند جانبه هستند اما به دلیل نگارش سخت این کتاب ها خوانش آن ها سخت و طاقت فرسا است و از حوصله زندگی های پرسرعت این روزه خارج است به همین دلیل برخی انتشارات با ساده سازی این داستان ها برای کودکان سعی در ایجاد نزدیکی بین نسل جدید و این کتاب ها دارند.

توضیحات بیشترتوضیحات کمتر

تب‌های اولیه

قصه-کودکانه-داستان‌های-شاهنامه:-گرم‌تر-از-آتش
شب بود و روز بود. اهریمن پادشاه سرزمین تاریکی بود و هوشنگ، پادشاه سرزمین روشنایی.  اهریمن شب و روز فکر می کرد چه کند تا سرزمین روشنایی را به چنگ آورد و همه ی جهان را تاریک و سیاه کند. دیوان بسیاری به فرمان او بودند، امّا نمی توانستند بر انسان ها...
قصه-کودکانه-داستان-های-شاهنامه:-روزی-به-نام-«سَده»
روزی به نام سَده زمستان چون حمله ی هزاران دیو از راه می رسید. اولین برف از آسمان بر قله ی کوه ها نشست. زنان با عجله و نفس زنان کودکان را به غاری در دل کوهستان بردند. لباس آن ها از برگ و پوست درختان بود و سرمای گزنده، تن آن ها را می لرزاند.  هوشنگ...
قصه-کودکانه-شاهنامه-فردوسی:-کیومرث-و-اهریمن
یکی بود یکی نبود. کیومرث در این سوی آسمان بود و اهریمن در آن سو. کیومرث روشنایی را با خودش می آورد و اهریمن تاریکی را. روشنایی و تاریکی با هم جنگ داشتند. آدم ها در جهان روشنایی زندگی می کردند و دیوها در جهان تاریکی. دیوها مانند شب، سیاه بودند....