داستان های کودکانه نرم نرمو و نیوشا

توضیحات بیشترتوضیحات کمتر

تب‌های اولیه

نیوشا امروز از مهدکودک برگشته خسته و بهم ریخته ست از در خونه که میاد تو نه کیف و کتاب هاش دستش هست  و نه خبری از نرم نرمو داره مستقیم میره تو اتاق ش تا روی تخت ش دراز بکشه   اما نرم نرمو کجاست؟   نزدیک ظهر، وقتی مامان رفته بود مهد کودک  نیوشا انقدر...
خـــــــــــــــب سلام بچه ها تو داستان قبلی گفتیم که نیوشا خیلی زحمتی برای تمیز کردن اتاقش نمی کشید اما اتاقش بعد اومدن نرم نرمو همیشه مرتب و تمیز بود   آخر قصه فهمیدیم که نرم نرمو، شب ها از کنار نیوشا پا میشه و شروع می کنه به تمیز کردن اتاق    ...
نیوشا بعضی اوقات یادش می رفت یه سری کارهاش را کامل انجام بدهد مثلا یادش می رفت گلدون های اتاقش رو آب بده کتاب هاش رو مرتب کنه کاردستی مهدکودک ش رو تمام کنه اسباب بازی های کف اتاقش رو جمع کنه رو تختی ش رو بعد از بیدار شدنش مرتب کنه برق اتاق ش رو...
امروز ۲۴ اردیبهشت هست نیوشا و مادرش با تکه های پارچه و پنبه یه عروسک  ساده ی نرمِ توپولی چند رنگ و وصله پینه ای درست می کنند   این عروسک انقدر نرم و دوست داشتنی بود که نیوشا اسمش رو نرم نرمو نرم نرمو حالا نزدیک ترین و همراه ترین دوست نیوشا کوچولو ه...