قصه های نم نم - قسمت یازدهم

قصه-کودکانه-قصه-های-نم-نم

نم اول: فرفر... فرفره

یک فرفره ی کاغذی بود دور خودش می چرخید. یک دور چرخید. دو دور چرخید. هزار دور چرخید. سرش گیج رفت. حالش بد شد. ولو شد روی زمین. مامانش آمد و گفت: ای وای! ای داد! بچه م مُرد. بَرِش داشت بَردش بادبادک پزشکی. دکتر بادبادکی فوتش کرد زنده شد. چشمهایش را باز کرد. اما هنوز سرش گیج می رفت. دکتربادبادکی گفت: باید یک آمپول به او بزنیم، حالش خوب شود.

مامانش گفت: بزن! دکتربادبادکی یک سوزن ته گرد زد وسط فرفره. بعد هم فوتش کرد. فرفره یواش یواش چرخید و حالش خوب شد.

نم دوم: از آخر .. اول

یک جوجوتیغی بود که می خواست همه جا اول باشد. اگر کسی به او می گفت: نه! جوجوتیغی به طرفش تیغ می انداخت و فراری اش می داد. یک روز، خرگوش برای جوجوتیغی یک نقشه کشید. یک نردبان آورد و همه را صدا کرد و گفت: می خواهم برای بالا و پایین رفتن از نردبان مسابقه بدهیم. جوجوتیغی جلو دوید و گفت: اول من، اول من! بعد هم از نربان بالا رفت. لاک پشت و بچه میمون و زرافه و خرس هم از نردبان بالا رفتند. خرگوش پرسید: کی اول شد؟ جوجوتیغی گفت: من، من، من! خرگوش با خوش حالی گفت: حالا برویم پایین. جوجوتیغی گفت: اول من، اول من! اما راه بسته بود. اول خرگوش پایین آمد. بعد خرس و زرافه و لاک پشت. راه باز شد. جوجوتیغی هم از نردبان پایین آمد. اما این دفعه، جوجوتیغی اول نشد، آخر شد!

نمایش بازخورد های بیشتر

افزودن دیدگاه جدید

کاربر گرامی شماره تماس، ایمیل شما به هیچ عنوان روی وب سایت رادیوکودک نمایش داده نخواهد شد. اگر می خواهید نام شما نیز بصورت عمومی نمایش داده نشود از عبارت "ناشناس" استفاده نمائید. برای مشاهده بازخوردهای بیشتر در این قسمت کلیک کنید.