قصه کودکانه نی نی ها و پری ها - قسمت دوم

قصه-کودکانه-نی-نی-ها-و-پری-ها

بق بقو پری

نی نی پسری یک بادکنک داشت. بادکنک از دست او در رفت. بالا و بالا و بالاتر رفت. نی نی پسری غصه خورد. پری او را دید. یک کبوتر شد. بق بقو پری شد. پرید و پرید. با نوکش نخ بادکنک را گرفت و کشید. بق بقو پری گفت: باید همین حالا بری پیش نی نی پسری!

بعد بادکنک را آورد به نی نی پسری داد. نی نی پسری خندید. بق بقو پری خندید.

بارون پری

نی نی دختری یک چتر داشت. آن را برداشت. آسمان را نگاه کرد. نه ابر بود و نه بارون. هوا آفتابی بود. آسمان هم آبی بود. نی نی دختری غصه خورد. پری او را دید. این وری شد، اون وری شد.

بارون جَرجَری شد.

بارون پری بارید و جروجر کرد، چتر نی نی را تر کرد. نی نی دختری خندید. بارون پری خندید.

هوهو پری

نی نی پسری توپ بازی می کرد. توپ قل قلی پایین رفت و بالا رفت. هوا رفت. پیش ابرها رفت. نی نی پسری با غصه گفت: چه کار کنم؟ پری شنید. چرخید و فوری باد شد. مثل همیشه شاد شد. هوهو پری دورِ ابرها چرخید و گفت: هوهوهو. توپه کو؟ توپه رفته بود روی ابر کوچولو. هوهو پری ابر کوچولو را تکان داد. توپه تالاپی افتاد. توپه به نی نی رسید. نی نی پسری خندید. هوهو پری خندید.

قورقور پری

نی نی دختری شیرینی داشت. آن را توی بشقاب گذاشت. مگسه پرید و گفت: آخ جون باید بشینم رو شیرینی!

پری شنید. این جوری شد. اون جوری شد. یک خاله جون قورقوری شد. قورقور پری رفت تو اتاق. مگسه گفت: وای وای یک قورباغه ی چاق! حالا باید چه کار کنم؟ بهتره که فرار کنم.

اتاق پُر از صدای قورقور شد. مگسه پرید و دور شد. نی نی دختری خندید. قورقور پری خندید.

 

نمایش بازخورد های بیشتر

افزودن دیدگاه جدید

کاربر گرامی شماره تماس، ایمیل شما به هیچ عنوان روی وب سایت رادیوکودک نمایش داده نخواهد شد. اگر می خواهید نام شما نیز بصورت عمومی نمایش داده نشود از عبارت "ناشناس" استفاده نمائید. برای مشاهده بازخوردهای بیشتر در این قسمت کلیک کنید.